بصیرت
در جریان فتنه بزرگی که نظام اسلامی پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم پشت سرگذاشت، اهمیت، نقش و ضرورت بیش از پیش بصیرتبرای جامعه اسلامی آشکار گردید بویژه آنکه برخی از نخبگان به جهت ضعف بصیرت سیاسی مردود ودر معرض سقوط قرار گرفتند، چنانچه رهبر معظم انقلاب اسلامی در چند فرمایش متوالی با تاکید بر ضرورت و جایگاه بصیرت تصریح فرمودند: «ملت سرافراز ایران برندگان و قبول شدگان این امتحان عظیم الهیبودند و بسیاری از مردم، جوانان و نخبگان براساس احساس وظیفه، ایمان وصداقت در این انتخابات شرکت کردند و بعد هم تسلیم قانون بودند - که اینها برندگان این امتحان بزرگ هستند - برخی از خواص در این حوادث مردود شدند.»
نقش بصیرت در شرایط سخت و دشوار فتنه که در آن تشخیص حق و باطل نیازمند بصیرتی نافذ و عمیق میباشد و خطر بیبصیرتی یا ضعف بصیرت نخبگان و خواص در چنین دورههایی بارها مورد اشاره مقام معظم رهبری قرار گرفته و از همان سالهای نخست دوره زعامتشان دغدغههای خود را نسبت به بروز چنین شرایطی اظهار نموده و با تاکید بر اینکه «دوران دشوار هر انقلابی، آن دورانی است که حق و باطل در آن ممزوج بشود» میفرمایند: «اینجاست که قضیه سخت است. وقتی غبار غلیظتر میگردد، میشود دوران امام حسن؛ و شما میبینید که چه اتفاقی افتاد. باز در دوران امیرالمومنین قدری غبار رقیقتر بود، کسانی مثل عمار یاسر آن افشاگر بزرگ دستگاه امیرالمومنین بودند. البته بحمدالله ما هنوز در چنان دورانی نیستیم. هنوز صفوف روشن است، هنوز خیلی از اصول و حقایق، واضح و نمایان است اما مطمئن نباشید که همیشه این گونه خواهد بود. شما باید آگاه باشید. شما باید چشم بصیرت داشته باشید. شما باید بدانید بازویتان در اختیار خداست یا نه. این بصیرت میخواهد، این را دست کم نگیرید.»
بر این اساس بصیرت «گوهری» است که در همه زمانها و برای آحاد جامعه لازم است اما ارزش آن هنگامی دو چندان میگردد که بر اثر غبار آلودگی شناخت جبهه حق و باطل دشوار میشود و بسیاری از انسانها که شاید به جهت موقعیت، جایگاه و مقام، تحصیلات و مرتبه علمی، خود را دارای بصیرت میدانند اما به هنگام امتحان، کار نامه خوبی دریافت نمیکنند و بدتر از آن اینکه نه به عدم قبولی خویش معترف میباشند و نه این آزمون را –که قرآن کریم از آن به فتنه یاد میکند- درک مینمایند.
بدین ترتیب در شرایط فتنه «بصیرت کیمیایی» میگردد برای آنها که میخواهند از امتحانات سخت روزگار خویش سربلند بیرون آیند و در پیشگاه ایزدی روسپید گردند. و «بصیرت اکسیری» میشود در اختیار کسانی که علاوه بر نجات خویش، مسئولیت هدایت دیگران را نیز به عهده دارند و در قبال سکوت و عدم روشنگری دیگران باید پاسخگو باشند. این بار مسئولیت، زمانی سنگینی خود را نشان میدهد که نقش خواص و نخبگان در انحراف جوامع و انسانها اعم از اسلامی و مسلمان و غیر اسلامی و نامسلمان روشن گردد.
از همین رو در این نوشتار برانیم تا ضرورتها و کارکردهای بصیرت سیاسی را برای عوام و خواص از نگاه مقام معظم رهبری بیان نموده و پیش از آن به معنای لغوی و اصطلاحی برخی آیات و روایات و بخشی از دیدگاههای حضرت امام(ره) در این خصوص اشاره میکنیم.
بصیرت در لغت
بصیرت واژهای است عربی از ریشه بصر به معنای بینایی بدون ابزارهای حسی که از صفات خدای متعال است.
بصیرت به معنای بینایی دل است، عقل و زیرکی و علم و حجت و دلیل را هم که از معانی بصیرت برشمردهاند از آن جهت است که موجب معرفت و درک و بینایی قلب میشوند.
بصیرت را به معنای روشن بینی، روشن دلی، درک عمیق، بینش، بینایی، دانایی، زیرکی و هوشیاری و چراغ راه و قطب نمای جهت حرکت نیز دانستهاند.
بصیرت یکی از صفات انسانی است که به ضمیر و دل او مربوط میشود. اگر بصیرت کامل گردد کمال انسانی و سعادت او را به دنبال دارد و به او کمک میکند تا در خط ولایت در برابر دشمن در صف حق و دارای تحلیل صحیح از اوضاع پیرامونی خویش گردد.
بصیرت، چشم بینای دل و نورافکن برای تشخیص راه درست از نا درست و تشخیص حق از باطل است.
بصیرت در اندیشه سیاسی
بصیرت در اندیشه سیاسی معادل «بینش» به کار رفته و به الهاماتی اطلاق میشود که رفتار آدمی را تبیین و تعیین میکند. لذا بصیرت را از لحاظ علمی عبارت از درک حقایقی دانستهاند که از طریق دریافت واقعیات بدست آمده و انسان را از ظواهر به اعماق و باطن رهنمون میسازد.
دانش بشر که از راه حواس و عقل حاصل میگردد انسان را به کشف واقعیات (آنچه که هست) رهنمون میسازد اما راه دستیابی به حقایق (شامل آنچه که باید باشد) بینش انسانهاست. از آنجا که دانش انسان و روشهای رسیدن به آن محدود است و انسان را ناگزیر به پذیرش واقعیتها مینماید این بینش آدمی است که به او روشها و منزلگاه شرایط مطلوب (حقیقت) را نشان میدهد.
بینش سیاسی بر دانش و روش در سیاست مقدم است زیرا این بینش است که معیار و ملاک انتخاب موضوعات مورد تفکر پژوهشگر و روش مناسب درست اندیشیدن را به او یاد میدهد.
بینش بر دانش و روش سیاسی مقدم است و بدون داشتن بینش منسجم و هدفمند کوشش برای شناخت و تبیین پدیدهها و فراگردهای سیاسی بیثمر میباشد.
کسب دانش سیاسی بدون ارتقای بینش سیاسی برای فهم پدیدههای سیاسی و اجتماعی کافی نیست و فایده چندانی در بر ندارد زیرا دانش مستمراً در حال تحول است در حالی که بینش ظرفیت و قالب انسجام یافتهای دارد که ترجیحات و گرایشها و ارزشهای هر فرد را مشخص میکند.
روشها مسیر درست اندیشیدن را به ما نشان میدهند ولی این بینش است که منظور غایی از برآوردن فکر را ترسیم و تعیین میکند.
پرورش بینش برای شناخت ارزشها و گزینش روش برای درک واقعیتها بر هر امری ارجح است.
بینش انسان به او کمک میکند تا واقعیات جهان را پذیرفته اما تسلیم آن نشود و به جای برخورد جبریگرایانه به توانمندی بشر در تغییر شرایط از بود به مطلوب بیندیشد. البته انسانها در بینش خود یکسان دیده نمیشوند برخی سطحی نگر و ظاهربین، خودبین و کوتهنظر و اسیر تعصبات جزمی و در مقابل عدهای جهان بین و دوراندیش هستند.
بینش نیز چون دانش برای تکوین مراحلی دارد. مرحله اول بینش همان غرائز و احساسات و قوه عقلانی است. بینش در مرحله دوم متآثر از معرفت علمی و برداشتهای دینی است. و در مرحله سوم آدمی را به کمال میرساند و دارنده خود را که «انسان کامل» نام دارد به نقطهای میرساند که میبیند آنچه را که دیگران میدانند.
براین اساس از منظر علم میان دانش و بینش رابطه علی و معلولی وجود دارد چنانچه میتوان گفت: « دانش مولد بینش است و بصیرت مولود آگاهی و دانستن.»